۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

مردم باید بدانند


نمی دانم از کجا شروع کنم و از چه بگویم...
من فقط نامه ای به برادرم نوشتم تا اطلاعات غلطی که به وی داده بودند را گوش زد کنم همین.
 اما الان می بینم افرادی با من تماس می گیرند و مرا تهدید به مرگ می کنند.
کسانی که پول های این مرز و بوم، پول های این مردم را با دور زدن نهادهای مختلف چاپیدند و الان فربه شدند. آن قدر فربه شدند که حتی نمی توانی از خودت رفع اتهام کنی.
کافی است بگویی که کاره ای نبودی. کافی است بگویی کارها را افراد دیگر انجام داده اند. کافی است حتی با نبردن اسم افراد دست به افشای حقائق پشت پرده بزنی. همه این ها کافی است برای اینکه برای تو پیام بگذارند و تهدید به مرگت کنند. پیام بگذارند که چرا می گویی؟
به آن ها گفتم من اسم کسی را نبردم نه اینکه بترسم می خواستم حکم ستاریتش را جاری سازم. او خوب می داند که من همه چیز را می دانم. ارتباطش با سازمان مجاهدین و نفوذش در سپاه این ها نگرانش کرده است. 
می داند که مدارکی دارم که اگر رو کنم همگان پی به ماهیتش می برند. کسانی که سال ها به او خوش خدمتی کرده اند و اکنون یا در اوین هستند و یا پشت میز پا رو پا انداخته اند.
آن قدر پروار شده که با من تماس می گیرد و مرا تهدید به مرگ می کند. به من می گوید هر جا که باشی سراغت می آیند و حسابت را می رسند. به او گفتم می خواهم مردمی را که برایشان 12 کانال اچ دی زده ای بفهمند. آن ها باید بدانند یاه ستی را که الان امتیاز دارش هستی از کجا آمده است. 
جوانی که الان در خانه نشسته و شبکه تو را نگاه می کند باید علت خانه نشینی اش را بداند. باید بداند که چقدر پول از این خاک بیرون برده ای تا برایش شبکه بزنی و خانه نشینش کنی. آن قدر خانه نشینش کنی که به لطف اختلاس های چند هزار میلیاردی آقای کانادایی و بالا کشیدن سرمایه های برخی از ارگان ها توسط تو و امثالت دیگر نتواند ازدواج کند چون پولی ندارد. او مجبور است با شبکه ای که برایش زده ای و البته محبت هم کرده ای ازدواج نماید.
این مطالب را نوشتم تا مردم بدانند از هیچ چیز ابایی ندارم...اگر بخواهند به وقتش تمامی اسنادت را برملا می کنم و از کسی پروایی ندارم.